این مطلب را در گذشته یکی از کاربران بالاترین
در کامنتی نگاشته بود که بسیار دلپذیر رخ می نماید:
شعری از مرحوم اخوان ثالث که اشاره به داستان
مردی دارد، که گاو ماده اش را برای جفت گیری برد و یک کله قند هم به عنوان هدیه به
صاحب گاو نر داد، و در آخر کار، گاو نر سوراخ را اشتباهی تشخیص داد. هر کس از آن مرد
پرسید چه شد؟ گاوت باردار شد یا نه؟ جواب شنید که یک ک..و..ن و یک کله قند دادیم و
نتیجه ای نگرفتیم!
یاد آن زمان که چندی، از شور انقلابی
هرگز نبود یک دم، در دیده خواب ما را
تا مرگ شاه خائن نهضت ادامه دارد
گفتیم و از مسلسل آمد جواب ما را
بردیم مادیان را از بهر فحل دادن
برعکس آرزوها شد مستجاب ما را
کونی و کله قندی دادیم و بازگشتیم
دیگر نماند وامی از هیچ باب ما را
گر انقلاب این است باری به ما بگویید
ما انقلاب کردیم یا انقلاب ما را
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر