۱۳۹۱ مهر ۲۶, چهارشنبه

کدامیک برای ایران سودمندتر است؟


  • دستیابی به یک دموکراسی دائمی در ایران با کوشش مردم، و همه پرسی و انتخاباتی آزاد زیر نظر ناظران بیطرف بین المللی برای تعیین نوع حکومت آینده و سرنوشت آتیۀ ایران، و گزینش افرادی اصلح با انتخاب مردم برای ادارۀ میهن؟
یـــا
  • بروز جنگی خانمانسوز از سوی کشورهای غربی ـ که تبعات و پیامدهایی شاید هرگز جبران ناپذیر برای کشور و ملت داشته باشد ـ و نشاندن فرد یا افرادی دست نشانده بر اکثریت جامعه ـ نظیر جلال طالبانی در عراق و حامد کرزی در افغانستان ـ که اهداف و منافع غرب را برای رساندنشان به منابع ملی و استعمار دگربارۀ ایران را فراهم سازند؟
امروز مشکل غرب نه حقوق بشر در ایران است، و نه آنان دلی برای مردم ایران می سوزانند، بلکه تنها گرایش حکومت کنونی ایران به روسیه و چین در کانون نظرشان می باشد که دست غرب (ایالات متحدۀ امریکا) را از منابع فسیلی در ایران کوتاه کرده است.
برون رفت گروه مجاهدین خلق و نیز میهمان نوازی و پروارسازی اصلاح طلبان جدا شده از ولی فقیه در کشور امریکا، اهدافی دراز مدت را در خود نهان دارد که جای بسی تأمل است. 
امریکا و غرب هیچگاه از یک حکومت دموکراتیک در ایران استقبال نکرده و نمی کند، چراکه خوب می داند دولت و پارلمانی با نمایندگان دارای رأی مردم در یک نظام دموکراتیک مردم محور در ایران، هرگز دستیابی به خرید ارزان قیمت نفت ایران را برایشان آسان نخواهد ساخت. از این رو است که در پی آلترانیوی دیکتاتورمئاب همگام و همراه خویش است، تا بجای نگاه به رقبای شرقی روس و چینی به قبله و کعبه ای جدید در واشنگتن چشم دوخته، و منافعش را تأمین سازد. در این راستا و در پیرامون کمی هم آزادی به مردم ایران ـ همانگونه که نسبتاً  در دورۀ ریاست جمهوری سید خندان خاتمی بود ـ به صدقه دهند و زبانشان را فرونشانند، و روز از نو. و در کناره، آنانی را که از اندیشه های والای خردگرایانه و دلسوزانه برای ایرانی آزاد و غیر وابسته و دست نشانده برخوردارند، یا به حاشیه رانده و خانه نشین کنند، یا به زندان و اعدام رهسپارشان سازند! اینجا است که باید گفت که مردم ایران را زهی خیال باطل که امـــــــــــــــــــریکــــــــــــــــا آمده و از دارایی هایش مایه گذارد، که آنان را مفت از چنگ خامنه ای و خامنه ای ها رهانیده، و خواست های دموکراتیکشان را جامۀ عمل بپوشاند!
باید بدانیم غرب از سویی دیگر همچنان به لولو یا هیولای ساختگی برای کشور اسرائیل در خاورمیانه که دیرسالی است مانع از صلح میان اعراب و اسرائیل، و رسیدن به کشوری مستقل فلسطینی است، نیاز دارد، و آنرا با جدیتی بی وصف نگهداشته و حفظ می کند!
حال بیاندیشیم کدام راه را برای ایران ارزنده تر می دانیم؟ آیا ارزنده نیست که همه پرسی و انتخاباتی آزاد در آغاز برای تعیین نوع حکومت آتیۀ ایران (جمهوری یا پادشاهی پارلمانی) را به انجام رسانیم، و در ادامه راه را برای گزینش افرادی شایسته با دانش ها و تجارب مثمر فایده برای ادارۀ کشور، و بنای قوۀ مقننۀ مورد آرزوی همۀ ایرانیان که همانا فارغ و خارج از سلطۀ یک فرد بر آن و دارای نمایندگان منتخب مردم باشد، و قوۀ قضاییه (دادگستر) ملی، و در ادامه رسیدن به خواست های ملت، دموکراسی و صنعت و اقتصادی پویا و شکوفا، با بهره گیری از دانش های نوین جهانی و فراهم ساختن راه ها و سازکارها برای تأمین رفاه و آسایش مردم و حضورشان در عرصه های گوناگون و سرنوشت ساز ملی و میهنی، و در پایان رساندن شأن والای ایرانی در عرصه های بین المللی و جهانی را هموار سازیم؟ این پدیده دور از دسترس نیست، و تنها به خواست و همت ما (مردم) وابسته است.
ارسال به بی رنگی

۱۳۹۱ مهر ۲۳, یکشنبه

غذا؟!



«غـذا» واژه ای تازی به آرِش پس آب(ادرار) شتر است، که برای لگدمال ساختن جایگاه ایرانیان بزور به ما خورانده گشته است. حال ببینیم نیاکان ما از این واژه تازی به چه دستاوردهای ارزنده ای دستیافته اند: واژهای اغذیه، تغذیه، مغذی و شاید واژه هایی در شمار بیشتر! براستی چه باید گفت به آن همه هوش و تلاش در راستای ارزشگذاری به جایگاه ایرانیان و پاسداشت فرهنگ والایشان!
ارسال به بی رنگی

پاسخ به نسل های آینده چیست؟



چنانچه فرزندانمان از ما بپرسند که دليل آنکه انگلستان توانست به آن میزان چپاول در ايران و در سده هاي گذشته دست زده و بپردازد، پاسخ کدامیک از اینها است؟
·         پدرسوختگي و استعمارگري بريتانيا؟
·         بي شعوري و حماقت هاي سلاطين گذشته؟
·         بي عرضگي و بي خاصيتي مردم آن روزهای ايران؟
·         همه يا هيچكدام؟

حال اگر فرزندانِ فرزندان ما در نسل هاي آتي همين پرسش را در مورد چپاول ايران توسط روس و چين كه در زمان و نسل ما صورت مي گيرد بپرسند، پاسخ چه بايد باشد؟؟؟
ارسال به بی رنگی

۱۳۹۱ مهر ۱۱, سه‌شنبه

چکامۀ خمینی نامه



این چکامه که در روزهای نخستین پس از انقلاب موسوم به  57 سروده شده، گویای حقیقتی است تلخ که امروز ایران را ـ پس از گذشت سی و اندی سال ـ همچنان در کالبد و بند نامیمون خود اسیر دارد. بد نیست پس از گذشت این سال ها باری دیگر آن را از دیدگان گذراند و افسوس خورد.


خمینی نامه

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است
بس که این ملت خر است
حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بدتر است
بس که این ملت خر است

مغز ها له شد به زیر سم ملایان قم
وای در عصر اتم
صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است
بس که این ملت خر است

هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند
جان ما را سوختند
حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است
بس که این ملت خر است

مملکت افسوس برگشته به صدها سال پیش
حرف عمامه ست و ریش
گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است
بس که این ملت خر است

خاک شهر قم گمان داری بشر میپرورد
تخم خر میپرورد
زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است
بس که این ملت خر است

ما که میدانیم حال شیخها در حجره ها
وای بر احوال ما
کز تف همدرسها ماتحتشان دائم تر است
بس که این ملت خر است

شیخ ریقوئی که دائم بود دنبال لواط
در پی فور و بساط
با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است
بس که این ملت خر است

وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق
چونکه برگشته ورق
پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است
بس که این ملت خر است

معده هر شیخکی چون پر شود از مال مفت
می شود گردن کلفت
چشمها انگار کور و گوشها گویی کر است
بس که این ملت خر است

مملکت نابود شد با نقشه بیگانگان
های ای دیوانگان
کی خمینی رهبر است؟ این پیر کودن نوکر است
بس که این ملت خر است

ریده بر این مملکت این شیخ پشمالوی خوک
با گروهی کله پوک
هر یکی از دیگری ابله تر و جاکش تر است
بس که این ملت خر است

میدرد دیوانه وار این مردم بیچاره را
های خر های خدا
کشتن این خرس مردمخوار حج اکبر است
بس که این ملت خر است

خویش را خوانده امام و مسلمین را امتش
چیست؟ دانی علتش؟
زانکه چون خر ملتی زین مفتخور فرمانبر است
بس که این ملت خر است

جای روح الله ریق الله باید خواندنش
ظلم باشد ماندنش
ای خدا این چُس بُوَد روح تو؟ این شرم آور است
بس که این ملت خر است

ای خوش آن روزی که بینم جمله را بالای دار
بر درختان چنار
در چنان روزی وطن از هر بهشتی خوشتر است
بس که این ملت خر است

۲۵ اسفند ماه ۱۳۵۸



ارسال به بی رنگی