۱۳۸۹ اسفند ۱۲, پنجشنبه

روز 8 مارس(17 اسفند) روز نَـه به حجاب اجباری

سه شنبۀ دیگر، روز جهانی پاسداشت مقام شامخ زن می باشد. مقامی که همواره در روزگار پر افتخار باستان در سرزمین ایران، گرامی داشته شده است. اما با ورود تازیان به این سرزمین مهر و دوستی مادری، جامعه دستخوش تغییرات بسیاری گشت، که همانا یکی از آنها نزول جایگاه زن در آن است. از آنجا که این گوهر نیک پی همواره لگدکوب جامعۀ زن ستیز بوده و به سنگ جفا و بی مهری رانده شده، که شوربختانه تبعیضات مذهبی نیز بر مایۀ آن افزوده است، طنین اعتراض بر این بی مهری ها، بویژه در این چند دهه را به صدا درآورده است.
حجاب یکی از ابزارهای فرمانبرداری زنان در عرصۀ اجتماعی می باشد، که این حکومت ملایان از آغاز از آن به سود خود بهره برداری نموده، و چون سازش پدید آمده و اعتراضی جدی دیده نشد، در کالبد جامعۀ مدرن ایرانی سایه گسترانید. البته زنان ایرانی از سویی تلاش بر ایستادگی در برابر این آیین کهنه را بشیوه های کم خطر نموده اند، اما هرگز پویش دلخواه را پدید نیاورده است. ایستادگی بانوان از آن منظر که با وجود کاستی های فرهنگی متأثر از آموزه ها و کژاندیشی های مذهبی و خرافی همواره تداوم داشته، تحسین برانگیز است. و افزون بر آن، زنان معترض ایرانی با اثرگذاری بر بخش های گوناگون جامعه، نقشی مفید را ایفا نموده، و موجبات حرکت های اعتراضی را فراهم آورده اند.
روز زن، مجالی برای طلب حقوق پایمال شدۀ بانوان مرز وبوممان است. این روز در این سال از آن روی پر اهمیت تر از سال های گذشته رخ می نماید، که چون با حضور کنشگران جنبش آزادیخوانۀ سبز ایران هم هنگام گردیده، و می تواند لرزه ای با مقیاس بالاتر را به اندام این حکام زورمدار و خودکامۀ مذهبی افکند.
از آنجا که حجاب برای زنان از فردای پس از انقلاب 57 در ایران، چشم اسفندیار رژیم بوده و می باشد، گمان است که با از سر برکندن حجاب به اصطلاح اسلامی در تظاهرات روز 8 مارس(17 اسفند)، بتوان مشتی آهنین را بر صورت این دیوچهرگان ضحاک ستا نواخته، و توانمندی جامعه و بویژه قدرت ایراندختان را به رُخِشان کشید. از اینرو بسیار پر ارزش است که این موضوع از سوی فعالان جنبش های مدنی زنان و سبز مورد ارزیابی قرار گیرد. پیشنهاد می گردد، اگر نیز چنانچه برخی از بانوان تمایل بر کنار نهادن کامل حجاب در تظاهرات را ندارند، تا حدی از حجاب ضعیف و نامقبول حکومت برخوردار باشند. البته در این امر هیچ اجباری نیست، و مبتنی بر اصل بر دموکراسی، هر شهروند اختیار برخورداری از هر پوششی که مورد نظر و قبولش است، را دارد.
اما بانوانی که حجاب خود را بطور کامل از سر بر می دارند، برای حصول اطمینان و برخورداری از امنیت پس از برگزاری اعتراض، از روبند و ماسک بهره جویند، و تنها موهای سر خویش را عریان نموده، و چهرۀ خود را کاملاً پنهان نگاه دارند. بهتر است روسری ها روی شانه ها انداخته شود، تا در صورت نیاز فوری و ضرورت، دگرباره بر سر نهاده شوند.
لازم به یادآوری است، حضور در دسته جات پرشمار(50 نفره به بالا) قویاً جدی گرفته شود، و هر آینه که به کسی توسط مأموران یورش برده شد، حامیان در دسته بیاریش بشتابند. هرگز از دستۀتان جدا نشده، و امنیت جانیتان را بسیار جدی بگیرید.
یزدان پشت و پناهتان باد.
ارسال به بی رنگی

۳ نظر:

  1. اين كار در روز تظاهرات 17 اسفند آرزوي رژيم و صدا و سيما است تا در يك صحنه‌ي ساخته شده نيز حجاب چند زن از خودشان را به زور بكشند و فيلم آنرا از صدا و سيما پخش كنند و بگويند سبز يعني رضا خان! اگر از رژيمي كه هيچ اما اگر واقعاً سبز هستيد اين كار را براي زماني ديگر بگذاريد!

    پاسخحذف
  2. بله ! دولت هم منتظره تا همین رو از شما ببینه و تو بوق و کرنا کنه که اینا لا مذهبن و با چماق بی دینی برسر مردم بزنه!

    پاسخحذف
  3. دوستان عزیز؛ اتفاقاً من در پاسخی به آنچه که همانند نظر شما بود را در بالاترین نگاشتم. و آن این بود که شخصی در برنامه پرگار شبکۀ فارسی BBC این موضوع را مدام مطرح می کرد که با واکنش محسن سازگارا مواجه شد. همانگونه که سازگارا گفت، فوبیای کیهان نباید ما را بگیرد. این ما هستیم که بازی را تعیین می کنیم نه خامنه ای و کیهان. کیهان که نزده می رقصد.
    اتفاقاً صدا و سیما و رسانه های رژیم ولائی تعیین کننده و بازتابندۀ مطالبات مردم ایران که نیستند، که اگر بودند، اوضاع اینچنین نبود. ضمناً در ایران همه از رضاخان یا اقدام کشف حجاب او که ناراضی نیستند. پس باید به خودشان واگذاشت که کی و چگونه آنرا مطرح نمایند. از آنجا که جنبش سبز آزادیخوانۀ مردم ایران یعنی آنچه را که من از آن آموخته ام، یک جنبش متکثر است، پس دلیل بر آن نیست که آنچه که نظر شما است بر من نیز فرض مسلم و مورد وثوق باشد. از اینرو هر که را که هر مطالبه ای در چارچوب اعلامیۀ جهانی حقوق بشر را دارد، حق بیان آنرا داراست. اتفاقاً جای بیان آن همین امروز است که ما از آنانی که کاروان سالار این جنبش می نامیمشان بخواهیم تا تکلیف را در این موارد روشن کنند. اگر به سکولاریسم(جدایی دین از حکومت) باور داریم، شعار «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش» در این قاموس نمی گنجد. پس بیاییم بی آنکه از این حکومت بترسیم، کلیه خواستهای ملی را بر روی دیدگان آنان بگذاریم. آنگاه خواهیم دید، چه بسیار به این جنبش خواهند پیوست. امروز اکثریت مردم ایران از همراهی با جنبش به انواع دلایل باز می زنند. عمدۀ آنها همین شعائر «بازگشت به دوران طلایی امام راحل» و از این موارد است. ایشان بر این باورند، که بها و ارزش جان و خونشان برای فشاندن و فدا کردن در راه جنبشی که بازگشت آن دوران را نوید می دهد، بی معنی است. باید چشم انداز آتیۀ کشور و ملت در این خیزض مردمی روشن باشد.
    در سال 57 به تبعیت از شمار قلیلی از عمامه بسران قم، مردم فریاد زدند «شاه، نه». چه شد؟ ما بار دیگر نمی توانیم تنها بگوییم «ولی فقیه و دیکتاتور، نه» و چند سال بعد تأسفِ کردۀ خود را بخوریم. امروز باید مردم به این نتیجه برسند که نفی جمهوری اسلامی برای رسیدن به چه آرمانی و دستیابی به چه حقوقی است. آنگاه تظاهرات ها رنگ و بویی خوشتر با شماری بیشتر خواهند یافت، و راه برای اعتصابات عمومی که رژیم را ساقط خواهند ساخت، باز خواهند شد.
    ضمناً امروز برخلاف 32 سال پیش، طرفداران مذهبی انگشت شمارند. امروز همان به اصطلاح طرفداران مذهب نیز به نان و گوشت و مرغ و ... بیش از حجاب و اینگونه مقولات نیازمند و معتفدند.
    هدف من از نگارش این مقاله، تعیین تکلیف و استراتژی برای مردم و بویژه بانوان نبوده و نیست، بلکه غرض من این بود که آن، مورد ارزیابی قرار گرفته سپس به اجرا درآید، چراکه روز، روز زن است. این را بدانید خفقان با همین شعار «یا روسری یا تو سری» پا به میدان گذاشته، و به درخت تنومندی آفت زا بدل گشت. اتفاقاً همۀ مطالبات را باید از این جنبش مطرح نموده، و پاسخی درخور نسبت به چشم اندازی کاملاً روشن برای آتیۀ مردم و کشور بدست آورد، و بار دیگر به سرنوشت انقلاب 57 دچار نشد.
    ضمناً در تظاهرات ها این موضوع که «حضور در دسته جات پرشمار(50 نفره به بالا) قویاً جدی گرفته شود، و هر آینه که به کسی توسط مأموران یورش برده شد، حامیان در دسته بیاریش بشتابند. هرگز از دستۀتان جدا نشده، و امنیت جانیتان را بسیار جدی بگیرید» از اهمیت بالایی برخوردار است. با یکدیگر اگر باشیم، کسی بر سرمان چماق نمی زند. در ضمن هم اکنون اتهام بی دینی، و خروج از اسلام بر همۀ ما از پیش زده شده است. چه بخواهیم و چه نخواهیم همۀ ما را به جرم همراهی با جنبش سبز و نفی ولایت فقیه به ارتداد محکوم کرده اند.

    پاسخحذف