۱۳۹۲ مرداد ۳۰, چهارشنبه

٢٨ مرداد

٢٨ مرداد روزي است، كه مردي از تبار قاجار كه مردم را به نام آزادي و دموكراسي مي فريفت، و چندان تشنه قدرت بود كه "قانون اساسي" ميهنش را زير پا نهاد، واژگون شد. مردي كه بازگشت قجرهاي ايران بربادده و ويرانساز را بخواب مي ديد. مردم آن روزگار به اندازه خود هم شناخت از وقايع داشتند، و هم دانسته هايي از زمانه. 
پس از واژگوني اين پيرمرد - كه هيچ كس ندانست كه عاقبت چند ساله بود- گروهي تهي مغز كه خود را به اصطلاح "روشنفكر" مي دانسته و مي ناميدند، به درازناي ٢٥ سال گفتند و نوشتند و سرودند و از او بتي ساختند، كه انگار وي كوروشي ديگر بود و نه شاهزاده اي قجر! گويي نياهايش شمال و جنوب و شرق و غرب ايران را جهيزيه به دامادان روس و انگليسشان نداده، و خود به عيش و نوش و طرب و زن بارگي و فرنگ گردي نپرداخته بودند! گويي ايران در آن يكصد و اندي سال حكومت پدرانش گلستان بود. آنقدر كردند، تا شد آن آشي كه برايمان پختند و ٣٤ سال است كه تنها دودش به چشمانمان خزيده است! مگر رها مي سازند. 
آنچنان بخاطر ملي شدن صنعت نفت از او بتي ساخته اند، كه گويي تنها او به ميهن و مردم ايران خدمت كرده، و جز او و پيش از او كسي ديگر در اين راه گامي ننهاده است!   
اگر مصدق مي ماند، امروز متين دفتري يا يك تن ديگر طايفۀ قجرشان - مانند بشار اسد - رييس جمهور موروثي ایران مي بود! 

ارسال به بی رنگی

۱۳۹۲ خرداد ۲۶, یکشنبه

حسین موسویان و حسن روحانی چه خواهند کرد؟



حسین موسویان
موسویان ـ این آغشته دست به خون زنده یاد شرفکندی، و دست اندرکار واقعۀ شنیع میکونوس ـ که در این سال های اخیر در ایالات متحده نمک خورده و نمکدان شکسته، اکنون سرمست و مغرور به کرسی های بالایی دیگر می اندیشد. آری برود و در نماز جمعه پشت سر ولی فقیه اش ایستاده و «تکبیر و مرگ بر امریکا» بگوید! اُف بر مقامات و  دولتمردان امریکایی که این پلیدان حزب اللهی را فربه می سازند، و ندا و شیون مظلومانۀ پناهجویان سرگردان ایرانی ذیحق پناهندگی را در ترکیه و دیگر نقاط دنیا ـ حتی در خاک ایالات متحده امریکا ـ نمی شنوند!

دکتر شاهین دادخواه
حال باید دید این رییس جمهور تازۀ اسلامی که بسیار دیده و شنیده ایم که چگونه از حقوق هم قطارانش در زمان تصدی مقام دبیری شورای عالی امنیت ملی ـ نظیر دکتر شاهین دادخواه که اکنون در زندان است ـ دفاع کرده، عزم دفاع از حقوق اساسی ملت را دارد!
ارسال به بی رنگی

ملتی که انتخابش از میان بد و بدتر است، گرفتار بدترین است



می آيند چند نوكر سينه چاكشان را بر می گزينند، و به مردم مي گويند كه تنها از اين ميان امكان و حق انتخاب داريد و بس! بعد هم نوكرانشان از كشتار و دربند كردن و به خاك و خون كشيدن مردم سخن می گويند، و چنين وقيحانه اعمال قبيحشان را می كنند افتخار! سپس مردم می روند به یکیشان رأی اعتماد داده، تا چهار يا هشت سال بزند و بكشد و ببرد و ...! تازه نیز شادمان و سرمست در انتخابش ـ که حق نخست شهروندیش است، و مانند تکه نانی کپک زده با شرح فوق جلویش انداخته اند ـ به پایکوبی پرداخته، و انگاشته حقش را تمام و کامل دریافته است! اگر اين اوج بلاهت نيست، پس چيست؟!
طرف می گوید من اصلاح طلب نیستم. پس چه هستی؟ جز آنکه ملتزم ولی امرت و غلام حلقه به گوشش بوده، و این نظام سر تا پا  آغشته در کثافت اسلامی ـ ولائیَت را پاس می داری، و هر آنچه در روزهای پیش رو قائد اعظمت حکم براند را برخواهی آورد؟
و فرجام کار چیست؟ یک هیــــچ بـزرگ دیگـر. چهار سال از عمر همانهایی که امروز او را منجی و رهایی بخش از مشکلات معیشتی، اقتصادی، اجتماعی و غیرۀ خویش پنداشته اند، می سپرد، و خسته و نا امید در دور بعد «سگ زرد را برادر شغال» نامیده، و مانند سال 84 در خانه های خود بست می نشینند! این است تابع سینوسی و سرگذشت تکراری این ملت، که هیچگاه نـــه پند می آموزد و نـــه اندرز می گیرد! ملتی که نخواهد برای رستن از چنگال اهریمنان دیوخوی زمانه اش، و داشتن بهترین ها و زندگی عالی در کشور و میهن ثروتمند و نفتخیزش ـ مانند نروژ ـ همچون مردم مصر، لیبی، سوریه و ... بکوشد، شایستۀ بدترین و بدترین ها است.
ايراني با غیرت در تاريخ خوب نشان داده كه چه بوده و چيست، و نياز به بيش گفتن نيست!
ارسال به بی رنگی

۱۳۹۲ خرداد ۲۴, جمعه

خامنه ای حیا کن!




مُهر "مرحله دوم انتخابات يازدهمين دوره رياست جمهوري ١٣٩٢"
امروز دور دوم انتخابات بوده؟ 
ارسال به بی رنگی

۱۳۹۲ خرداد ۱۳, دوشنبه

معرفي هنرمند روانشاد نيك نهاد «فريدون فرخزاد» از زبان «آرش سيگارچي» در صداي امريكا: آوازه خوان و شومن!



در جايي كه اين رسانه (صدای امریکا) كه در دهه هاي گذشته بزيبابي توانسته بود ارائه نقش نمايد، و از افرادي بي بديل نظير دكتر محمودي، بهارلو، چالنگي و ... برخودار بوده است، امروز به كودكستاني ذيل قاموس ستاره درخشش براي جولان مشتي ولايتمدار رانده شده و مغضوب ولي نعمتشان(خامنه اي) - كه اي كاش از شهامت و شعور همانندان نوريزاد، تاجزاده و ... بقدري ناچيز برخوردار و بهره مند بودند- بدل گرديده است.

آرش خان؛
بد نيست زين پس در خصوص اين هنرمند پرآوازه و نامدار در نوشته هايت بجاي عنوان «آوازه خوان» - كه در فرهنگ ايراني كمي تحقيرآميز رخ مي نمايد- برای نمونه از «خواننده» و «شومن»، «هنرمند رسانه اي و تلويزيوني» بهره گيري! اگرچه شايد برخي همكاران و زعمايت را در اين پيوند آزرده نمايي!
روان آن ابرمرد تاريخ ايران شاد و راهش پر رهرو باد.
ارسال به بی رنگی