۱۳۹۰ خرداد ۲۲, یکشنبه

حقیقت جز آن بود

نسل دیروز بر آن باور داشت، که شاه بد است و ملت خوب! خب گیریم که اینگونه بوده است، ملت که همان ملت است و شاهی هم در کار نیست، پس چرا جامعه لنگ می زند؟؟!!!
حقیقت چیز دیگری است. اگر به تاریخ ایران بدرستی بنگریم، بروشنی در می یابیم، که هرگاه پادشاهی نیک بر ایران فرمانروا بود، ملت ایران در آسودگی زیسته، و در وارون جز این بوده است. در روزگار کورش بزرگ، خشایارشا، داریوش، انوشیروان دادگر و ... ایران آباد بود، و مردم آزاد و آسوده. پس حقیقت این است، شاه خوب بود و ملت بد! ملتی ناسپاس و دیوانه. ملتی که خمینی را در کرۀ ماه می جست و نه بر روی زمین! ملتی که گمان می برد آبادانی ها همچون قارچ خود بخود از زمین سربرون آورده بود!!! این بود که این ملت آن کردند، که فرجامش اینی است که دامنگیر امروز ایران است!!! آنچه که پدران ما در آن روزگار داشتند، برای ما رنگ رویا و آرزو بخود گرفته است!!! من که هرگز از آنان در نمی گذرم، شما چطور؟
ارسال به بی رنگی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر