۱۳۹۰ اسفند ۲۰, شنبه

در آستانه نوروزی دیگر بدون شهلا ـ پیامی به ناصر محمدخانی

اینک دومین بهار ایرانی را بی شهلا به جشن می نشینیم. اما هرگز او را از یاد نبرده و نمی بریم.

ناصر؛

نمی دانم تو وجدانت فروخته یا نه؟ اصلاً اگر از درونه ای بنام «وجدان» برخوردار باشی! اما این را بدان، که من و همسانانم هیچگاه آن ستم را که بر آن زن معصوم روا داشته ای را فراموش نخواهیم کرد، ای مزدور پست فطرت و دیوسرشت! براستی که در آتش خشم همچنان خواهیم سوخت و هرگز تو را نخواهیم بخشود. این را بدان و از یاد ممبر!

ارسال به بی رنگی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر