می آيند چند نوكر سينه چاكشان را بر می گزينند، و به مردم مي گويند كه
تنها از اين ميان امكان و حق انتخاب داريد و بس! بعد هم نوكرانشان از كشتار و دربند
كردن و به خاك و خون كشيدن مردم سخن می گويند، و چنين وقيحانه اعمال قبيحشان را می
كنند افتخار! سپس مردم می روند به یکیشان رأی اعتماد داده، تا چهار يا هشت سال بزند
و بكشد و ببرد و ...! تازه نیز شادمان و سرمست در انتخابش ـ که حق نخست شهروندیش است، و مانند تکه نانی کپک زده با شرح فوق جلویش انداخته اند ـ به پایکوبی پرداخته، و انگاشته حقش را تمام و کامل دریافته است!
اگر اين اوج بلاهت نيست، پس چيست؟!
طرف می گوید من اصلاح طلب نیستم. پس چه هستی؟ جز آنکه ملتزم ولی امرت
و غلام حلقه به گوشش بوده، و این نظام سر تا پا آغشته در کثافت اسلامی ـ ولائیَت را پاس می داری، و هر آنچه در روزهای پیش رو قائد اعظمت حکم براند را برخواهی آورد؟
و فرجام کار چیست؟ یک هیــــچ بـزرگ دیگـر. چهار سال از عمر همانهایی
که امروز او را منجی و رهایی بخش از مشکلات معیشتی، اقتصادی، اجتماعی و غیرۀ خویش
پنداشته اند، می سپرد، و خسته و نا امید در دور بعد «سگ زرد را برادر شغال» نامیده،
و مانند سال 84 در خانه های خود بست می نشینند! این است تابع سینوسی و سرگذشت تکراری
این ملت، که هیچگاه نـــه پند می آموزد و نـــه اندرز می گیرد! ملتی که نخواهد برای رستن از چنگال اهریمنان دیوخوی زمانه اش، و داشتن بهترین ها و زندگی عالی در کشور و میهن ثروتمند و نفتخیزش ـ مانند نروژ ـ همچون مردم مصر، لیبی، سوریه و ... بکوشد، شایستۀ بدترین و بدترین ها است.
ايراني با غیرت در تاريخ
خوب نشان داده كه چه بوده و چيست، و نياز به بيش گفتن نيست!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر