۱۳۹۲ خرداد ۱, چهارشنبه

اشاره به نامۀ طنزآلود زهرا مصطفوی، همراه با یک نامۀ پیوستی اینجانب به وی


نامۀ زهرا مصطفوی به رهبری نظام را می توان از دو منظر «طنز» و «خیالپردازی» مو شکافی کرد. نظامی سر تا پا دروغ، فساد و تباهی اسلامی که پدر خویش آنرا پایه گذاری نمود، و سرانجامش با رهبری علی خامنه ای کامل و زایل گردید.
حال نکات طنزآمیز:
در نامه اینگونه آمده است: «همان روزی که تأئید امام بر رهبری حضرتعالی را از زبان ایشان شنیدم ...». اکنون می شود بر دروغ مصلحتی اکبر هاشمی در روز سقیفۀ بنی ساعدۀ جنابان خبرگان رهبری در نظام سرتاسر تقدس اسلامی صحه گذاشت. حال آن که بسیاری بر این باورند که هرگز چنین گفته ای از پدر این بانو بیان نشده است. گویی که چنین بوده، پس«مَن کُنتُ مولاه فهذا علیٌ[خامنه ای] مولاه» در این خصوص بوقوع پیوست. از اینرو می شود آنرا مستندی بر وجود حکومت سلطانی، و برتری و استیلای نظر پدرش را بر جامعه، و حتی بر همان قشر اندک متعهد و ملتزم به نظام و ولایت را  در تعیین سرنوشت آیندۀ پس از خود  دانست. و دیگر که جملۀ «ولایت فقیه برای آن است که نگذارد هر کس هر کاری دلش می خواهد بکند و ولایت فقیه می خواهد جلوی دیکتاتوری را بگیرد» مصداقی کامل بر اصل «دموکراسی» و «خرد جمعی» حتی در چارچوب مجلس مضحک شورای اسلامی، خبرگان(یا بهتر خفتگان) رهبری و سایر مراجع حکومتی را نمود می بخشد!!! و آیا فلسفۀ «ولایت مطلقۀ فقیه» که در متن نامه آمده، گواهی است بر اجرای قانون و مردم مداری؟
همچنین شاید با نقل آیۀ ۵۳ سورۀ یوسف «وَمَا أُبَرِّىءُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» زهرا مصطفوی خواسته تا در تأیید و نکوانگاری عملکرد شخص و تمامی اعضاء و اندام هزار فامیل محترم هاشمی ـ اعم از فرزند گرانقدرشان مهدی تا سایرین ـ را در تاراج سرمایه های ملی، و چنگ اندازی و قبضۀ امور دولتی در سی و اندی سال پس از انقلاب اسلامی، و بویژه دوران توانمندی آن شیر ژیان و روباه سیاست، کوشیده و گامی ارزنده بردارد؟
و نیز در راستای خیالپردازی بانو مصطفوی همین بس که به نقش ولی محترم مطلقه در کاهش و رفع «بی توجهی به شوق و اقبالی که مردم کوچه و خیابان به نظام و انتخابات پیدا کرده است» اشاره شود.
در این نامۀ چند سطری می توان به تک تک جملات با دید آکنده و سرشار از طنز و خنده نگریست، و از بار فکری ناشی از عملکرد نظام سرتاسر آشوب کاست.

حال نامه ای به ایشان از زبان اینجانب:

بنام یزدان نیک سرشت

بانو زهرا مصطفوی(مد ظلها العالی) فرزند محترمۀ آیت اله خمینی
با عرض درود و تهیت، به استحضار آن بانوی ارجمند می رساند، این نظام مقدس که ارثیۀ ابوی درگذشتۀ شما می باشد، جز فقر، درماندگی، ناکامی، جنگ، مشکلات اقتصادی، فحشا، دستگاه دادگستری ویران و آفتزدۀ اسلامی و و و و چیزی نداشته و ندارد. این خانه از آغاز و پایبست ویران بوده و هست، چه همراه با پدر سرکار علیه، و چه نواب گرانمایۀ جاهل سرشت عمامه بسرش!
در پیوند با نامۀ شما چنین می افزاید، که ای کاش هنگامی که دفاعیۀ خود را از اکبر هاشمی می نگاشید، اقرارنامۀ سعید امامی را در قتـــل برادرتان در زمان تصدی همان دو یاری که با هم خوبند را در برابر دیدگان می نهادید، و از برادر مقتول مرحومتان یادی می نمودید، که چگونه با زهر خلفای عباسی زمانه دستانش از دنیا کوتاه شد! آنهم تنها پنج سال پس از فوت ابویتان!
شایان ذکر است که مردم از این نظام و زمامدارانشان سالها است که بستوه آمده و خسته شده اند. ای کاش از کانون بستۀ خانه و خانوادۀ خویش قدری خارج شده، و گامی در همان شهر محل سکونتتان نهید، تا زجه های مظلومانۀ هم میهنانتان را که جز ندای آزادی و رهایی از چنگال این نظام را بر لب ندارند، را بشنوید.
در پایان برایتان درکی بالا و والا و دیدی فراتر آرزومندم.

با مهر
یک فرزند مفلوک انقلاب

ارسال به بی رنگی

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۷, سه‌شنبه

به هوشنگ امیر احمدی، کاندیدای ریاست جمهوری




احتراماً در پیوست فرمایش جنابعالی در برنامۀ «بی پرده، بی تعارف» در صدای امریکا در اینجا پرسشی از حضور عرضه می دارد.
نظر به آنچه که حضرتعالی تحت عنوان کاندیدای احتمالی انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در ایران، در رعایت و پاسداشت همه جانبۀ قانون، و بویژه «قانون اساسی جهان شمول ایران اسلامی» که ـ به فرمایش شما ـ مُهر تأیید مردم ایران را در ذیل خود منقوش دارد[!!!]، مستدعی است پاسخ خویش را به مادۀ 989 قانون مدنی که اینچنین تصریح می دارد، بیان فرمایند.
«هر تبعۀ ايراني كه بدون رعايت مقررات قانوني بعداز تاريخ 1280 شمسي تابعيت خارجي تحصيل كرده باشد، تبعيت خارجي او كان لم يكن بوده، وتبعه ايران شناخته مي شود. ولي درعين حال كليه اموال غيرمنقولۀ او با نظارت مدعي العموم محل به فروش رسيده، وپس از وضع مخارج فروش قيمت آن به اوداده خواهدشد. و بعلاوه ازاشتغال به وزارت و معاونت وزارت و عضويت مجالس مقننه وانجمن هاي ايالتي و ولايتي و بلدي و هرگونه مشاغل دولتي محروم خواهدبود».
آیا با توجه به مادۀ مزبور حضرتعالی شرط لازم برای نامزدی، شرکت در انتخابات و اشتغال در مناسب و مشاغل دولتی را از آن خود می دانید؟
و نیز از آنجا که بسیار دیده شده که بسیاری از مقامات کشوری در شمول ناقضان این ماده بوده و می باشند ـ نظایر مهدی هاشمی، محمود رضا خاوری و ... ـ چگونگی برخورد مقام احتمالی ریاست جمهوری اسلامی در ایران سئوال می گردد. 


با احترام

شهروند درجۀ سۀ مخالف % 100 نظام جمهوری اسلامی، اصل ولایت فقیه و قانون اساسی کنونی
ارسال به بی رنگی