۱۳۹۰ تیر ۹, پنجشنبه

معنا و واگویش درست ناسزا یا دشنام «کوست خُل»

نوشتن یک توضیح کوتاه در خصوص این واژۀ مرکب بسیار ارزشمند رخ می نماید.

این واژۀ مرکب در واقع «کوست خُل» می باشد، که از دو واژۀ کوست ـ که حرف پایانیش «ت» ـ و «خُل» تشکیل یافته است. کوست (Kost)، نام سازی ایرانی است از گونۀ کوبه ای همانند طبل های امروزی، با قاعده ای بزرگتر و ساق هایی نسبتاً کوتاهتر، که مانند تنبک از پوست دباغی شده درست گردیده، و از دو بَر با دو چوب نازک از شاخۀ درخت یا در پاره ای از موارد با شاخ حیواناتی مانند گوزن نواخته می شود، که همچنان در برخی روستاها و نواحی باختری ایران در مراسم و جشن ها چشمگیر رخ می نماید. این ساز همانند دُهُـل عموماً با سازهایی بادی شبیه به شیپورهای امروزی بنام های سُرنا، کَرَنا، نی لبک، بوق و ... همراه می شود. اصطلاح «دامبولی کوستک» که بتدریج حرف «ت» آن نیز در تلفظ عامیانه برداشته شده است، از همان سرچشمه می گیرد. در روزگار کهن از آن در دستان جارچیان حکومتی برای خبررسانی بهره گرفته می شده است.


نام این ساز در برخی نوشته جات و اشعار، نظیر شعر معروف خمینی لعین «کوس» (Koos) با تلفظ /ku:s/ گفته شده است:
فارغ از خود شدم و كوس انا الحق بزدم ...... همچـو منصور خـریدار سرِ دار شدم


حال واژۀ کوست خُل چگونه و از کجا در زبانمان بگونۀ ناسزا در آمده است؟
در زبان و فرهنگ ایرانی، از آنجا که بخواهند به تحقیر کسی دست زنند، از نام این ساز بگونۀ صفت و دشنام بهره می گیرند. در واقع این بدان معنی است، که کاسۀ سر(جمجمه) تهی و خالی از مغز بوده، و از شعور و ادراک بی بهره است. این دشنام که رفته رفته و به مرور زمان واژۀ نخست آن نیز حذف گردیده، امروزه بیشتر تنها به واژۀ دوم آن یعنی «خل» بسنده شده، و با تعبیر ومعنای دیوانه بکار برده می شود. ما همانند این صفت یا دشنام را در زبان ترکی بصورت «بیلمز» که به همان معنا است می شناسیم.

شایان یادآوری مجدد است که در آن صفت یا ناسزای کوچک انگارانۀ مذکور، نام این ساز کوبه ای پارسی به هیچ روی عضو زنانگی بانوان نیست، و به نادرست آنرا تلفظ کرده و منتسب دانسته اند.
ارسال به بی رنگی

۴ نظر:

  1. کوست معنی نقاره و طبل می دهد. دامبولی کوسک را نیز می توان به آن نسبت داد. اما استدلال بخش دوم بیشتر برداشتی شخصی ست و از منطق دور می شود. نمی شود تهی بودن ساز را همزمان با تغییر شکل یک کلمه و تخفیف آن درآمیخت یکجا! مضافا که شما اصلا توضیح ندادید که ترکیب هدف شما یعنی کوست خل از کجا آمده. آیا شاهدی از متون ادبی دارید که این دو را در کنار هم یا تک تک آورده باشند به قصد القای مفهوم تهی مغزی؟

    پاسخحذف
  2. ببینید دوستی گرانسنگم، من این مطلب را سالها پیش در یک کتاب دیده ام، که خب روشن است در آن روزها از پدیدۀ اینترنت برای پراکندنش بی بهره بودیم. امروز پس از بسیاری دیده ها در این راستا آنرا بدین شیوه نگاشتم. از دید من به خرد و منطق بیشتر و نزدیکتر است، اما اگر برهان مخالفش را شما دارید، بفرمایید تا ما به آن رجوع کنیم.
    برخی نشسته دانند، برخی شکسته خوانند
    چون نیست خواجه حافظ معذور دار ما را
    منظورم غزل حافظ شیراز است، که برخی کشتی شکستگانیم گویند و برخی کشتی نشستگانیم خوانند!
    شاد باشید

    پاسخحذف
  3. شرمنده از همتون وبا تشکر از نگارنده. این متن
    به نظر شما تمامی مشکلات ماراحل میکند؟ همین (کوست خل )هست ؟یا نیست!!!!!!.وآیا بهتر نیست این وقت و زمان گرانبارمان راصرف مقاصدو اهداف بزرگ نمائیم.
    تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
    سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
    حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است
    بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
    بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
    که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
    برو ای زاهد خود بین که زچشم من و تو
    راز این پرده نهان است و نهان خواهد بود
    ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
    تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود
    چشمم آن دم که ز شوق تو نهد سر به لحد
    تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود
    بخت حافظ گر از این گونه مدد خواهد کرد
    زلف معشوقه به دست دگران خواهد بود

    پاسخحذف
  4. سپـــاس از شما دوست دلنشین از چکامۀ زیبایی که در اینجا نوشتید 3>

    پاسخحذف