آه که ایران و ایرانی چرا بخروش نمی آید؟ پس کِـــی بپا می خیزد تا دیگر شاهد این ستم ها نباشد؟
درگذشت این جانباختۀ روانشاد بر خانواده اش تسلیت باد.
آه که ایران و ایرانی چرا بخروش نمی آید؟ پس کِـــی بپا می خیزد تا دیگر شاهد این ستم ها نباشد؟
درگذشت این جانباختۀ روانشاد بر خانواده اش تسلیت باد.
امروز سر کلاس درس به دختر خانمی از کشور اریتره رو کرده و بشوخی گفتم: فلانی ـ اشاره به هم میهنش ـ مجــرد است. به من در پاسخ گفت: او 4 زن دارد! من بی درنگ رو کرده و به آن پسر گفتم: می بینی او چه می گوید؟! و وی اینچنین مرا پاسخ داد که من یک مسیحی هستم، و بیش از یک همسر نمی توانم گزینم .
با خود گفتم که عجب دینی است و چه آبرویی نزد دارندگانش است، که تعدد زوجه ملاکی است برای تشخیص هویت! و خوشا به سعادت ایرانیان که تا پارلمانشان هم چند همسری را به تصویب می رساند!!!
امروز Bible را ورق می زدم، ناگهان برخوردم به یک تار مو در میان صفحات. به یاد آن روزها افتادم که پدران ما پشم آقای خمینی را در قرآن ها جستجو کرده و می یافتند!!!
با خودم گفتم: عجب بینش عمیقی داشتند مردم آن دوران!!!
از آنجا که موضوع اعدام همواره مورد اعتراض بسیاری از ایرانیان است، و شمار کثیری به شماتت رژیم جمهوری اسلامی و دستگاه قضایی ایران پرداخته، در این پیوند خرده گرفته، و خواستار برچیده شدن آنند، روز گذشته مقاله ای کوتاه در ارتباط با اعدام و نگاه جامعه نوشتم. شمار بینندگان و خوانندگان آن جستار از 15 تن فراتر نرفت!!! نظر به اینکه خواندن آن نوشته شاید نهایتاً بیش از 5 دقیقه (سیصد ثانیه) را در بر نمی گرفت، شاید جای سئوال و کمی تأمل داشته باشد که چرا نسبت به آن چندان استقبالی نشان داده نشده است؟ نمی دانم ما تنها به نق زدن می پردازیم، یا چاره اندیشی و جایگزینی را نیز در محور کار قرار می دهیم؟
به هر روی نوشتۀ من تنها دیدگاه و نظر سنجی و قلقلک افکار مردم در این راستا بود. باید دید نگرش جامعه آیا اعدام را بر نمی تابد، یا خواستار تداوم آن است. بد نیست ببینیم اقدام فرزند ناصر محمد خانی در کشیدن چهارپایۀ زیر چوبۀ دار شهلا جاهد درست بوده است یا نـــه؟ و نیز با قاتل آن که در میدان کاج به قتل در برابر دیدگان مردم دست زده، چه باید بشود؟
اما اعدام تنها خاص کشور ما ـ ایران ـ نیست، چرا که در طول تاریخ و حتی در کشورهای دموکراتیک امروزی، این مجازات به انحاء گوناگون رواج داشته است. اما بسیاری از کشورها رفته رفته از آن گذر کرده، و آنرا از دستور مجازات های کیفری و جزایی خود خارج ساخته اند. لیکن هنوز ایالات متحده علی رغم برخورداری از نظامی دموکراتیک، همچنان بر اجرای آن اصرار و اهتمام می ورزد.
در سال های اخیر موج انتقادات و عدم برتافت این پدیدۀ ناپسند موسوم به قرون وسطایی، در جای جای جهان گسترش بسیار یافته، و دامنۀ آن نیز به ایران که کوشش های عدیده ای را از سوی فعالان حقوق انسانی همراه دارد، سرایت نموده است. اما پرسشی از دیدگان می گذرد، که آیا جامعۀ مردمی ایرانِ امروز مجازات اعدام را می خواهد یا نَـــه؟ این جستار می کوشد تا پرسش مطروحه را بی آنکه اهداف گوناگون رژیم خودکامۀ کنونی حاکم را در پیکره و ورای این مجازات در کانون توجه قرار دهد، نگاه و نگرش فرهنگی جامعه را با چند نمونه که در پی می آیند همراه و درگیر نماید.
ایران کشوری با اکثریت مسلمان است، که همچنان در تقید مذهب قرار داشته، و آنرا بزرگ و مهم می شمارد. در قاموس دین و شریعت موجود، قصاص امری است نه تنها نانکوهیده، بلکه ارضاء درون می کند. در کناره اما زبانزدی معروف رخ می نماید، که در عفو لذتی است که در انتقام نیست. روشن نیست که جمع اضداد در این مقوله چگونه توانسته تاکنون برنشیند!
حال می پردازیم به مثال هایی در این پیوند:
تصور کنید شخصی یکی از نزدیکانتان(فرزند، پدر، مادر، برادر یا خواهر) و حتی فراتر از آنان فردی را در جامعه به عمد به قتل رساند. قتلی که برانگیختگی احساسات خشمگینانه را بپروراند. پاسختان به این پرسش از خود چیست؟ آیا قاتل را می بخشایید، و یــا اشد مجازات که همان اعدام است را از دستگاه قضایی حاکم درخواست می کنید؟
همچنین بار دیگر با این تصور که شخصی آزمندانه و ستمکارانه درون جامعه به توزیع مواد مخدر مبادرت می ورزد، اگر در جای کسی باشید که همسر یا پدر خویش را دربند این افیون می بیند، که به جهت طمع خودخواهانۀ کس یا کسانی در جامعه به این دام مذلت افتاده و دست و پا می زند، و روزگار را بر خانواده اش رقت انگیز و اسفبار ساخته است، خواهان آن مجازات برای عامل یا عاملان نخواهید بود؟ و یا آنکه جای کسی باشید، که بینندۀ همان مصیبت بر فرزند دلبند خویش است، چه عزمی در این قبال راسخ خواهید کرد؟
و نیز آنکه اگر بجای زن یا مردی باشید که همسرش خیانت رذیلانه ای نموده، و به عیش و عشرت گرویده و رابطۀ نامشروعی را بنیان نهاده است، از این موهبتی که دین اسلام برایش فراهم نموده تا بتواند خویش را خشنود ساخته، و انتقام از همسر و نفر ثانی بگیرد، تصمیم بر کرنش در برابر مجازات سنگسار با تمایل باطنی نخواهید گرفت؟
نمونه ها بسیارند و در اینجا به همین شمار بسنده می کنیم. اما اعدام درخواست ما در امر قضا و گسترۀ فرهنگی نیست، و در آن جایگاه والایی ندارد؟ از خود و جامعه می پرسیم، که آیا ایرانیان مجازات اعدام را خواستارند، و یا آنکه طلب برچیدگی آن در کیفر خاطیان را می نمایند؟
این فرتور را امروز در فیس بوک دیدم. پرسش جالبی بود بهر روی.
من از خود پرسیدم، اگر این بانو یا دوشیزه در ایالات متحده زندگی می کرد، آیا در هالیوود فرش قرمز زیر پایش قرار نمی گرفت؟
برای بزرگنمایی روی فرتور کلیک نمایید.