امروز ایمیلی را از دوستی دریافت نمودم که بسیار اندیشه و شگفتیم را برانگیخت. متن آن در زیر می آید:
بیایید با یک تصمیم و برای تنبیه مدیران بانک صادرات و تنبه مدیران سایر بانک ها, تصمیم بگیریم که با فرستادن این نامه به هر کس که که می شناسیم,
تا پایان آبان ماه, بانک صادرات را با بستن تمامی حساب های بانکی مان, رسما و عملا تعطیل کنیم.
بانکی که بدون اطلاع رسمی و برای پوشاندن چاله چوله های ناشی از این دزدی بزرگ, از زمان افشای آن از هر عملکرد تلفنی 25 تومان از حساب کاربران کسر می کند. عددی که ارزش شکایت را ندارد, اما ظرف دو سه ماه, به هزاران میلیارد تومان پول تبدیل شده, و به ناگاه اعلام خواهند کرد که پول ها برگشت داده شده است.
من، تو، ما و شما ایرانی نیستیم، اگر هرچه زود تر این نامه را به همه آشنایان خود نفرستیم، و ایرانی نیستیم اگر تا پایان آبان ماه بانک صادرات را به ورشکستگی نرسانیم.[!]
از خویش در اندیشه ام پرسیدم، که آیا براستی کسی حاضر است حساب بانکیش را در آن لجنزار و اختلاسکده ببندد؟ کمی که پیش رفتم به خود اینچنین پاسخ دادم: در کشور من با وجود آن همه نا امنی در سفرهای هوایی مردم باز حاضرند مرگ را به جان خریده، با هواپیماهای از رده خارج ناوگان هوایی کشور به پرواز درآیند، حال چشمم آب نمی خورد که تن بدین کار دهند!
شما چه گمان می کنید؟