۱۳۸۹ دی ۱۱, شنبه

چند جمله ای در محکومیت به آتش کشیدن پرچم ایران

البته این عمل بشدت محکوم است، اگر چه با رژیم شیطانی کنونی ایران در ستیزم. اما پرچم ایران هر آنچه که باشد، نمادی ملی ـ ارزشی است و به یک گروه و دسته تعلق ندارد. این پرچم را هنگامی که نام آوران در عرصۀ ورزش، دانش و ... بر می افرازند و به دوش می گیرند، یک هویت ملی برای مردم در خود دارد و باعث مباهات است. هرگز غافل نباید بود که این پرچم آراء بسیاری را در پشت خود داشته و همچنان دارد. روزی که از کیانوری، قاسملو، رجوی، بهشتی تا پدران و مادران بسیاری از ما به آن رأی آری گفتند. حال ما هر کداممان تنها یک رأییم و نه بیشتر. اگر مشکل با نظام کنونی حاکم بر ایران داریم ـ کـه داریـم ـ باید با آن به ستیزه در آییم نه با نماد ملی! فراموش نکنیم پرچم ایران می تواند شیر و خورشید بر خود داشته باشد در زیر سایۀ استبداد، و یا اینی باشد که داریم، بر پایۀ دموکراسی. مهم حاکمیت مردم مبتنی بر منشور سی ماده ای حقوق بشر است! انتقاد امروز ما از پرچم نیست، بلکه از آنانی است که این پرچم، آب و خاک و دارایی هایمان را ارث پدری خود کرده، و به هیچ کس پاسخ نمی گویند. به آنانی که جان ها را بسادگی می ستانند و ما را در نفرت بیشتر فرو می برند.
عزیزان کـُرد زبان هم میهن؛ ما هم به اندازۀ شما از این رژیم آزرده و منزجریم. اما این راه بیان انزجار نیست. حبیب، حبیب ما نیز هست. زینب، زینب ما نیز هست. فرزاد، فرزاد ما نیز بود. عدنان، هیوا و همۀ عزیزان کـُرد، هم میهنان بغایت ارزنده و ارزشمند مایند. همانگونه که برای از دست دادن دکتر قاسملو می گرییم، برای از دست دادن علی صارمی نیز می گرییم. بعنوان یک هم میهن پارس زبانتان می گویم، برای من میان حبیب الله لطیفی و بهروز جاوید تهرانی هیچ تفاوتی نیست و هر دو برایم به یکسان ارزشمندند. همانطور میان زینب جلالیان و هنگامه شهیدی. همه ایرانی هستیم. همه از رژیم آزار دیده ایم. همه خواهان تغییر هستیم، و برای آزادی و دموکراسی در تلاشیم. اما هریک تنها یک رأی شمرده خواهیم شد. این را باید پذیرفت.
اینها را گفتم که کیهان نگوید ضد انقلاب پرچم را به آتش کشید. من با آن بشدت مخالفتم را ابراز کردم، که جایی برای خزعبلات آقایان نباشد.
ارسال به بی رنگی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر