۱۳۸۹ دی ۲۰, دوشنبه

دو کلمه حرف حساب با بزرگترها(مصدقی ها، چپ ها، هواداران مارکسیسم، نهضت آزادی، چریک فدایی، جبهه ملی، اصلاح طلبـــان و و و و)


در آغاز اگر چنانچه سخنم کمی بوی تند مزاجی بخود می گیرد، از شما پوزشمندم. هدف از نگارش این سیاهه آن است، که عقدۀ دل خود را با شما وافِکنم.
من بعنوان کسی با شما سخن می گویم، که بیست و سه روز پس از انقلاب شما در سال 57 پا به عرصۀ خاک گذاشت(یعنی پانزدهم اسفند ماه سال 1357 خورشیدی)، و نه گذشتۀ پیش از آنرا دیده، و نه ادعایی در این زمینه را دارا است.
اما سخنی چند با شما گرامیان؛
نسل شما که نسل ما را با انقلابش به ویرانی کشاند، که ثمرش گرانی، بیکاری، فقر، فحشا، نابسامانی، بدکامی، درماندگی، غربت، آوارگی و دریوزگی اقامت در کشورهای بیگانه به طلب زندگی بهتر و فرار از نابسامانی های موجود و عدم امنیت حاصل از کردۀ نابخردانۀ شما سروران فریب خورده در روزگار نیک سامان دوران جوانیتان است. هر چه بگویم کم گفته ام که چه به روز ما آورده اید.  کار شما سه نسل را نابود کرد. نسل خود، نسل ما، و نسل پس از ما را.
امروز اگر گاه و بیگاه مانند سگی پاچۀ هم میهن خود را بواسطۀ روانپریشی حاصل از کردۀ شما می گیرم، و خشونت تنها حربه ای شده تا خشمم را از این بیچارگی امروزین فرونشانم، ثمرۀ کار نکوهیدۀ شما است. آری خود شما. شمایانی که روزی همگی به طمع آب و برق مجانی، روح منی خمینی گویان ـ تنها بیست وشش روز پس از زاده شدنم ـ پای صندوق های رأی رفته، و این نکبت را برای من و هم سالان و همسانانم آفریدید. این شما بودید که خِرَد و هوش از کف داده، و تصویر آن مردک بی سر و پا را نــه بر روی زمین، بلکه بر کرۀ ماه جستجو می کردید، و گویی دیوانگانی بیش نیستید. شما که با این احزاب پوچ و پوشالین هم داستان، و برای هیچ دستاویز آنان گشته، و دودمان خویش و مــــا را به نیستی دادید. این شما بودید. آری خود شما. حال چه کرده اید که از ما بستانکارید؟ زندگی خوب، امنیت جامعه، اقتصاد پویا، پیشۀ مطلوب، مسکن، همسر، خانواده و ... بما عرضه کرده اید؟ نــــــــه، هیچ به ما نداده اید.
هر جا را که می نگرم، عمران و آبادانی پیش از روی کار آمدن این حرامیان(رژیم کنونی) هویدا گشته است. دانشگاه ها اعم از تهران، ملی(شهید بهشتی)، شیر و خورشید(علوم پزشکی ایران)، پلی تکنیک، آریا مهر، علم و صنعت، پهلوی و ...، ورزشگاه یکصد هزار نفره، امجدیه، پارک نیاوران، جمشیدیه، لاله، لونا پارک، مراکز تفریحی ـ سرگرمی، تله کابین توچال، پیست های دیزین و شمشک، بولینگ عبدو، برج شهیاد، فرودگاه مهرآباد و هواپیماهای بوینگ 747 و 727 و بسیار و بسیاری دیگر، همه و همه و همه مرا به دوران شما می برند.
پانزده سال پیش که نوجوانی بیش نبودم، روزی یکی از همکاران پدرم در محل کارش گفت: دیگران کشتند و ما خوردیم، ما ریــدیــــم تا دیگران بخورند! آری این ها همه حاصل کار نابخردانۀ آن روزگار شما است. گویی سیری شکم باعث برون رفتن عقل از سرتان شده بود.
یک سئوال؛ در آن روز که آن مردک گفت: اتوبوس را مجانی می کنیم، آب و برق را مجانی می کنیم و ... با خود چه تصوری کردید؟ آخر این سخنان با عقل سازشی داشت؟ با خود نیاندیشیدید که اصلاً این کارها شدنی است، یا تنها برآمده از عقل متوحش و بیمار یک دیوانه می تواند باشد؟
احمد احرار روزی در یکی از گفتگوهایش از قول دکتر علی امینی نخست وزیر پیشین ایران می گفت. گویا یکی از مراجع در تماسی تلفنی به وی گفته «آقای امینی، آب مهریۀ فاطمة الزهرا[!!!] است، و شما نباید برای آن از مردم پولی دریافت کنید. امینی با خنده وی را چنین پاسخ می گوید: حضرت آیت الله، آن آبی که مهریۀ ایشان است، آب درون رودخانه و چشمه است، نه آب تصویه شده ای که با صرف هزینه های بسیار به دست شهروندان می رسد.»
سخن پایانی؛

گرامیان، سروران، ای شمایانی که در کسوت بر من و ما پیشید؛ تمنا می کنم، استدعا می کنم، التماس می کنم و بپاهای شما می افتم، که دست از سرهای ما(نسل امروز) برداشته، و زین پس بگذارید ما برای آینده و آتیۀ خود تصمیم بگیریم. ما گنـــدهای زده شدۀ شما را نیز به گل رویتان می بخشیم. شما که عمر را بسر نهاده اید، بگذارید مــــا فردای خویش و نسل پس از خود را حتی المقدور و در حد توانمان نه با پیروی از خرافات و مذهب، بلکه با معیارهای ارزشی امروزی و جهانی بسازیم. اینقدر پاپیچ ما نشوید که ارمغان نکبتبار امروز، سرانجام کار دیروز شما بوده است.

ارسال به بی رنگی

۷ نظر:

  1. janaa sokhan az zabane maa migoyee

    yaade dr shapour bakhteyar gerami baad keh yek tarafdare haghighie padeshahi mashrooteh bood va maand.

    raasti khob mishavad be www.greenwaveiran.com beravid va yek pishnivise ghanoneh assasi khob anja ast va lotfan aan ra bekhanid va nazaretan ra begoyeed

    پاسخحذف
  2. دوست و هم میهن گرامیم؛
    با سپاس فراوان. به روی چشم، من هم اینک آن نوشته را پرینت کرده، و با دقت مطالعه خواهم نمود.
    با کرنش و سپاس بسیار

    پاسخحذف
  3. omidvaram shaad va salamat bashid.

    dar morede in ghanoneh assasi bayad begoyam keh reyastae ghoveh mojreyeh mitavanad nokostvazir dar padeshahi ya reyastae jomhouri dar jomhouri bashaad.

    raasti agar dost dashtid nazaretan ra be maan begoyeed.

    پاسخحذف
  4. dorrod

    raasti naazaretan ra nagoftid ha
    man 2112 hastam.

    benazare maan keh ghanoneh assasi realistic hastesh va maan ham mesle shoma aghede daram keh nezame parlemani mesle japan ya sweden baraye maa zood ast.
    montazer pasokh hastam.
    shaad va salamat bashid.

    پاسخحذف
  5. از این زیباتر نمی‌شد حرف دل‌ نسل‌های بعد از انقلاب رو بیان کرد!

    پاسخحذف
  6. شما الان دقیقا کدوم وری هستید؟سلطنت طلبید؟ضمنااین معمای حروف که برای درج کامنت گذاشته اید باعث میشه آدم از خیر کامنت گذاشتن بگذره.چون کلی اشتباه میشه و وقت می گیره

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. جناب Iranutopia گرامی
      در آغاز باید متذکر شوم که هر آنچه که در راستای درج کامنت در ذیل مقالات مندرج است، از سوی Blogger بوده، و لزوماً خواست بنده نیست. در این راستا اگر راهنمایی را می توان از سوی شما امید داشت، خشنود خواهم شد این لطف را مبذول فرمایید.
      واژۀ ناخوشایند«سلطنت طلب» مرا به شدت آزار می دهد. همانگونه که پیشتر در این پیوند مطلب نوشته ام، «سلطنت» به معنای سلطۀ یک فرد بر یک جامعه است، که هیچگاه مطلوب بنده نیست. امروز نیز آنرا در قامت شخصی بنام«ولی امر» داریم. از دید من بهترین نوع حکومت«پادشاهی پارلمانی» است، که پیشتر آنرا عرض نموده ام. بار دیگر نیز تکرار می کنم، که بنده تنها یک رأیم و نه بیشتر، و آراء عمومی یکایک مردم ایران، نوع حکومت آتیۀ ایران را رقم خواهد زد.dastnebesht.blogspot.no/2011/01/blog-post_01.html
      جستار نسبتاً کوتاه بالا تنها بیان درد دلی است که از درون من و بسیاری همچون من فوران می کند، و بهیچ روی جنبۀ نگرش سیاسی مد نظر نیست.
      بگمانم پاسخ پرسش شما را تا به اینجا داده ام.
      پیروز باشید

      حذف