۱۳۹۱ آذر ۲۷, دوشنبه

یک کلام و ختم کلام به تمامی اپوزیسیون داخل و خارج ـ جان من فدای خاک پاک میهنم



حضراتی که همگِنان در راهی گام برمی دارید که سرآخر مقصودتان ـ دستکم آنچنان که از گفتارتان برمی آید ـ براندازی این نظام سراسر نکبت اسلامی ـ ولائی است. آیا یک بار ـ ولو یک بار ـ شهامت و توان از خودگذشتگی را در خویشتن می بینید، که از منیت ها، خودستایی ها و ... دست کشیده و با یکدیگر همبسته و یکپارچه گردید؟ آیا می توانید؟
امروز که ایران در شرایطی بحرانی و حساس بسر می برد، و چشم و امید مردم به نیروهای اپوزیت داخل و خارج کشور است، یکایکتان شوربختانه و سوگمندانه زوار در رفته و از هم گسیخته ساز خود را می زنید! چــــــــــرا و آخر چــــــــرا؟!!! بنی صدر از سویی، نوری علاء از سویی دیگر، و سایر گروه های اپوزیسیون و سازمان های اسنجام یافته، و و و و!!! اصلاح طلبان که بر رخ و دستان هاشمی ـ این نجاست ویرانساز ایران ـ بوسه می زنند،  و حال و روزشان که معلوم است!
آقایان و بانوان اپوزیت؛
یکبار برای همیشه دست در دست یکدیگر نهید و یکپارچه برای ایران و ایرانیان گامی ارزنده بردارید. سی و چهار سال سپرید و حاصلی جز ناکامی، بدنامی و عدم اعتماد مردم ایران به اپوزیسیون، و از دیگر سو بقای رژیم جنایتکار ولائی پدید نیامده است. امروز ایران در پرتگاهی است که می تواند سرنوشت ایران را به شومی رقم زند. مردم ایران و بویژه نسل های آتی هرگز شما را نخواهند بخشود، اگر و تنها اگر شما برای مصالح ایران و مردم با یکدیگر متحد نشده، و برای تغییر نظام نجس اسلامی همت نگمارید. تاریخ بر شما قضاوت خواهد کرد، و کتاب ها از نوری علاء، بنی صدر، شریعتمداری، گنج بخش، خادم، مهتدی، واحدی، تقی زاده، سازگارا، نوری زاده و دیگر نام آشنایان اپوزیت سیاسی بواسطۀ شخص گرایی، موازی سازی و نپیوستن به یکدیگر برای ریشه کنی این رژیم و پیامدهای بقایش، مانند حاج ابراهیم خان کلانتر و امثال او به بدی و خیانت به میهن و ملت خواهند نوشت.

ختم کلام

ای ایران ای مرز پر گهر
ای خاکت سرچشمه هنر
دور از تو اندیشه بدان
پاینده مانی و جاودان
ای … دشمن ارتو سنگ خاره ای من آهنم
جان من فدای خاک پاک میهنم ...

آری و تنها و تنها جان ما فدای خاک پاک میهنمان، ایران

ارسال به بی رنگی

۱۳۹۱ آذر ۲۴, جمعه

مدرس بجای رضاخان


دوستی از قول یک دیپلمات پیشین ایرانی ـ که در آغازین سال های انقلاب ننگین اسلامی در پاکستان خدمت می کرد ـ چنین نقل قول می نمود. گویا یکی از همتایان انگلیسیَش در یک دیدار و گفتگوی دوستانه و غیر رسمی چنین به وی گفته: ما [دولت انگلستان] باید در جریان تغییر سلسلۀ قاجار از مدرس بجای رضاخان حمایت کرده، تا به مقاصد خود می رسیدیم.
این دوست بدین سان افزود که اگر در ایران نظام اسلامی از گونۀ خمینی با زعامت و ولایت مدرس بر پا می شد، امروز ایران همسان همسایۀ نزدیکش«افغانستان» بود، و یک ساختمان چهار طبقه در پایتختش وجود نمی داشت. آنجا بود که یک مرد ایرانی شاید همچنان گیوه پوشان هیزم بر الاغ یا قاطر خود می گذاشت، و از این کوی به آن کوی می رفت. و بانوی ایرانی لچک بسر، روبند و نقابی سپید بر چهره می گذاشت، و به گرمابه رهسپار می گشت. این نماد و چهره مرا به یاد چکامۀ عارف نامۀ مرحوم ایرج میرزا انداخته، و بی اختیار به خنده وا می دارد. و از دیگر سو انگلیس ها هم از خریت ایرانیان قهقهۀ مستانه سر داده و از منابع ایران سیری می جستند.
ارسال به بی رنگی

اصلاح طلب و اصلاحات در نظامی الهی «خنده دار» نیست؟



نظامی که پس از هیجده ـ نوزده سال از آغاز روی کار آمدنش آنچنان در کثافت و نجاست غرقه بود که نیاز به اصلاح داشت، کجا می توانست مشروعیت ـ آنهم الهی ـ داشته باشته باشد؟! و نیز نکتۀ طنز اینجاست، که این نظام سراسر نکبت، از اصلاح طلبانی برخوردار است، که خود روزی در دوران ویرانسازی ایران و به نگونبختی و نابودی کشیده شدن مردم در رأس امور بوده اند! جا دارد که این گروه اپوزیت نوزاده را با این پرسش روبرو ساخت ـ و اگر پرسیده شده باز تکرار کرد ـ که در روزهای پیش از آغاز اصلاحات آنان کجا بوده، و اصولاً عزم اصلاح چه چیز را داشته اند؟
مردم سادۀ ایران نیز جوگیر و دلخوش از آن که شاید این گروه که در رأسشان هاشمی، موسوی، کروبی، خاتمی و و و و بودند و هستند، آمده و زندگیهاشان را سامان خواهند داد. غافل از آنکه چه در این سی و اندی سال که بر کشور نگذشته است. شاید من نیز خود ـ مانند بسیاری ـ هنگامی که کروبی از خامنه ای پرده بر می داشت، چشم از رویدادهای پیرامون شهرام جزایری، بنیاد شهید، داستان مجلس دامادی پسرش در سال 71 و حکم حکومتی در مجلس ششم بستم. همچنین هنگامی که هاشمی در تابستان 88 به نماز جمعه رفت، همه گمان می بردیم که این هاشمی، هاشمی دیگری شده است. وای بر احوال ما.
توجه خوانندگان ارجمند را به متن گفتگوی باهوشنگ بوذری ـ که خود به تعبیر یکی از نظر نگارندگان نقل به مضمون «خُرد دزدِ کلان دزد گزیده» شهرت گرفته ـ جلب می نمایم.
نکته ای طنزگونه نیز در پس ماجرای انتشار فایل صوتی مهدی هاشمی نیز بچشم می خورد، که آن از رابطۀ «نیک آهنگ کوثر» با خانوادۀ هاشمی و محبت خاص وی به شخص مهدی هاشمی پرده بر می دارد. آنجا که در فایلی تصویری در یوتیوب بوذری را «بی وجدان» خطاب کرده، و او را مسبب سلب هواخوری مهدی در زندان می داند!!! هیهات ... که در این روزگار که همه چیز به بیزنس ختم می شود، دیگر به که می توان اعتماد کرده و دلخوش داشت؟ با این همه چموش یزدان مهرورز به ایران و ایرانی رحم کناد.
بامید پیروزی مردم ایران
ارسال به بی رنگی

۱۳۹۱ آذر ۲۲, چهارشنبه

طرحی ساده که شاید میلیون ها دلار قیمت داشته باشد



این تصویر شاید برای بسیاری خنده دار باشد. اما از منظری دور از طنز و خنده نیز می توان بدان پرداخت. کاری است بس ساده اما از خلاقیت آکنده. براستی اگر چنین ایده ای در کشوری جز ایران و مانند چین مجال طرح می یافت، شاید چندین میلیون دلار می ارزید. آنان برایش کارشناسانه طرحی با موازین استاندارد می کشیدند، و سپس آنرا در تولیدی انبوه به جهانیان عرضه می داشتند. چرا و آخر چرا ایران و ایرانیان در عرصۀ تولید پیش گام و پیش رو نیستند؟!
ارسال به بی رنگی