دوستی از قول یک دیپلمات پیشین ایرانی ـ که در
آغازین سال های انقلاب ننگین اسلامی در پاکستان خدمت می کرد ـ چنین نقل قول می نمود.
گویا یکی از همتایان انگلیسیَش در یک دیدار و گفتگوی دوستانه و غیر رسمی چنین به
وی گفته: ما [دولت انگلستان] باید در جریان تغییر سلسلۀ قاجار از مدرس بجای رضاخان
حمایت کرده، تا به مقاصد خود می رسیدیم.
این دوست بدین سان افزود که اگر در ایران نظام
اسلامی از گونۀ خمینی با زعامت و ولایت مدرس بر پا می شد، امروز ایران همسان
همسایۀ نزدیکش«افغانستان» بود، و یک ساختمان چهار طبقه در پایتختش وجود نمی داشت. آنجا
بود که یک مرد ایرانی شاید همچنان گیوه پوشان هیزم بر الاغ یا قاطر خود می گذاشت،
و از این کوی به آن کوی می رفت. و بانوی ایرانی لچک بسر، روبند و نقابی سپید بر چهره
می گذاشت، و به گرمابه رهسپار می گشت. این نماد و چهره مرا به یاد چکامۀ عارف نامۀ
مرحوم ایرج میرزا انداخته، و بی اختیار به خنده وا می دارد. و از دیگر سو انگلیس
ها هم از خریت ایرانیان قهقهۀ مستانه سر داده و از منابع ایران سیری می جستند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر